جدیدترین لطیفه ها و اس ام اس های طنز و خنده دار 22 خرداد 1392
پیامک های بامزه و خنده دار خرداد 92
گفت مردی به همسرش روزی
من بمیرم چگونه خواهی زیست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر
تو بمیری برای من کافیست!
.
.
.
روانشناس کسی است که:
از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد!
.
.
.
بعضی وقتا مشکلات انقدر بزرگ میشن که “پدر بزرگ” آدم درمیاد!
.
.
.
نگاه مثبت یک شمالی به زندگی:
خوبی ما شمالیا اینه که تعطیلات تا سر کوچه هم بریم رفتیم شمال!
.
.
.
اون بچه مردمی که همیشه پدر مادرتون ازش تعریف میکنن
و بهتون سرکوفتشو میزنن، منم!
حلاااال کنید
.
.
.
یادم باشه حتماً وقتی خواستم ازدواج کنم
یکی از شرایط این باشه که همیشه کنترل تلوزیون دست من باشه!
.
.
.
خیلی وقته فکرم به این مشغول شده
که همه پرنده ها نر و ماده شون یه اسم داره
چرا مرغ و خروس دوتا اسم متفاوت دارن!؟
.
.
.
یارو داشت می مرد!
یکی گفت براش آب بیارن، گفت: نه … دوغ … دوغ … دوغ
.
.
.
به به چه تکى چه اسی عجب پیامى!
مسیج هایت همه خوب و قشنگ نیس بالاتر از پیام تو زنگ!
اینم از ورژن جدید روباه و زاغ فک کنم میخواد ازش شارژ بگیره!
.
.
.
اگه اونی که هست و نیست می بود
و اونی که نیست و هست نبود
حال من اینطوری که هست نبود
و اونطوری که نیست می بود …
.
.
.
سالهای ساله دارم پیتزا می خورم
ولی هنوز فرق بین پیتزا مخلوط و با مخصوص رو نفهمیدم!
.
.
.
چرا بند ِ کفش ُ گره میزنی باز میشه، هدفون ُ باز میذاری گره میخوره!؟
.
.
.
سن من بستگی به خواست مامانم داره
یه وقتا می گه
«تو دیگه بچه نیستی، این کارا چیه؟ از تو بعیده»
یه وقتا هم می گه
«تو هیچی حالیت نیست … بچه ای هنوز، این چیزا رو نمی فهمی!»
.
.
.
صد برابر همه ”نه” هایی که باید میگفتم و نگفتم
امروز باید بگم غلط کردم!
.
.
.
مرد: وقتى من مُردم، هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهى کرد.
زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى “مثل تو” خواهم گشت!؟
.
.
.
یارو با زنش میرند پیش دندانپزشک و شروع میکنه به رجز خوانی که:
آقای دکتر بیخود وقتت رو با داروی بیحسی و مسکن تلف نکن، یکضرب دندان را بکش و کار را تمام کن.
دکتر میگه: ایول الله به شجاعت شما، کاش همه مریضا اینطوری بودن!
خوب حالا کدام دندانه که درد میکنه؟
طرف به زنش میگه: عزیزم دندان خرابت را به آقای دکتر نشان بده!
.
.
.
مامانه ساعت 7 صبح میآد بالای سر پسرش میگه:
رضا جون بلند شو باید بری مدرسه دیر میشه.
رضا از زیر پتو میگه: نه من نمی خوام برم مدرسه اونجا هیچکس منو دوست نداره،
بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتی فراش مدرسه هم سایه ام با تیر میزنه.
مامانه میگه: آخه رضا جون نمیشه که نری مدرسه آخه ناسلامتی تو مدیر مدرسه ای!
.
.
.
یکی از ملانصرالدین می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
ملا بدون معطلی یکی میزنه توی گوش طرف و میگه اینجوری
مطالب پیشنهادی:
جدیدترین جوکهای 22 خرداد 92
جدیدترین لطیفه ها,جدیدترین لطیفه های خنده دار,جدیدترین لطیفه های 93,جدیدترین لطیفه های روز,جدیدترین لطیفه های خنده دار 93,جدیدترین لطیفه های سال 93,جدیدترین لطیفه های ورزشی